-
بادبادک
چهارشنبه 21 تیر 1396 13:20
دستهایم را گرفتی لبخند می زدم لبخند می زدی دلم قرص بود که هرگز رهایم نمی کنی ناگهان رهایم کردی باد مرا با خود برد تو گریه می کردی من لبخند می زدم به آسمان رفتم به ابرها به خورشید هنوز لبخند می زدم بادبادک ها فقط لبخند می زنند! حالا میلیون ها سال گذشته است همه چیز از بین رفته و جهانی تازه شکل گرفته است هیچ کس حتی یادش...
-
کاش...
سهشنبه 19 اردیبهشت 1396 22:42
کاش به همین سادگی اتفاق می افتاد در یک غروب دلگیر جمعه برای خودم چای می ریختم پشت پنجره می نشستم باران می بارید سیگاری روشن می کردم شعری می سرودم چشمانم را می بستم خداحافظ! و بعد برای همیشه فراموشت می کردم کاش به همین سادگی اتفاق می افتاد... #متین_اسماعیلی
-
وقتی تو نیستی...
یکشنبه 8 اسفند 1395 05:01
فرقی نمی کند بگذار تقویم هی ورق بُخورد ثانیه ها هی سپری شوند دقیقه ها ساعت ها روزها شب ها خورشید غروب کند ماه در آسمان بدرخشد سپیده بیاید سحر برود بگذار پاییز هرچه دلش میخواد شاعرانه باشد دلگیر باشد هی ببارد اصلا بگذار هوایش هرچقدر میخواهد دونفره باشد وقتی تو نیستی بگذار زمستان سر بشود بهار سر برسد فصل ها یکی یکی پشت...
-
صورتک
یکشنبه 17 بهمن 1395 02:56
از بس که درون خود تلنبار شدم با یاد تو خوابیدم و بیدار شدم لبخند به روی صورتم خشکید و چون صورتکی مدام تکرار شدم #متین_اسماعیلی
-
تنهایی
شنبه 27 آذر 1395 04:23
تنهایی پیر زن غمگینی ست! نشسته بر ایوان خانه ی کوچکش با اشکها و گوشه ی روسری اش قاب عکس پسر جوانش را پاک میکند و میبوسد ... #متین_اسماعیلی
-
شعری که چشمهاش به این در سپید شد...
پنجشنبه 18 آذر 1395 18:09
شعری که چشمهاش به این در سپید شد از بس نیامدی که غزل نا امید شد دریا شدی سراب شدی تشنه ات شدم تا آمدم که غرق شوم ناپدید شد آن بره ای که در دل من عاشق تو بود حالا بیا ببین که چه گرگی پلید شد گفتی که آرزوت تمامش مسلم است اما نیامدی و تمامش بعید شد #متین_اسماعیلی
-
یاد تو
دوشنبه 1 آذر 1395 00:56
یاد تو آواز قمر در دیلمان است عشاق ، نی داوود یا جامه دران است مغلوب چشمان توام با یک کرشمه چشمان تو جادوی آواز بنان است #متین_اسماعیلی
-
فاصله ها
یکشنبه 23 آبان 1395 15:56
پیش چشمت چه بگویم چه کنم این گله ها را در دلم زلف تو بر هم زده این سلسه ها را تا به چشمان تو چشمان من افتاد به هم ریخت چه کنم در گسل چشم تو این زلزله ها را خواب های من و آغوش تو دور از هم و با هم بود آیا که شبی کم کنی این فاصله ها را؟ من و باران و شب و باز همان مساله باقی مگرم وصل تو پایان دهد این مساله ها را...
-
تبر بزن
یکشنبه 23 آبان 1395 15:49
امشب بیا به هر رگ من نیشتر بزن جانم بگیر عشق بزن بیشتر بزن من تک درخت خشک و کهنسال باغ تو! ای عشق با تمام وجودت تبر بزن #متین_اسماعیلی
-
پری غمگین
یکشنبه 23 آبان 1395 11:35
این شعر را برای نخواندن سروده ام! دکمه های کلافه ی پیراهنت را به دست باد بده عریان شو و میان شعرم بیا لا به لای واژه های برهنه ام غلت بزن موهای طلایی ات را پریشان کن خالق تانگوی همآغوشی سطرها و واژهایم باش! سیب افتاده در دامنم جاذبه بهانه ای بیش نبود برای لمس تن تو و هبوط دروغ بزرگی که به تو نسبت دادند عریان شو و میان...
-
لیلای بی نقاب
شنبه 22 آبان 1395 23:07
با من چه کرد چشم تو لیلای بی نقاب؟! مست توام چو قمصر کاشان که از گلاب مویت سیاه ، چون شب یلدای بخت من چشمت قصیده ایست پر از بیت های ناب بانوی شعر ، حرمت گندم نگاه دار گیسو طلای شرقی از نسل آفتاب تو نغمه های گم شده بر تارک سپید من ، ماهی طلایی در چشمه ی شراب اندوه عشق در غزل ناب حافظی پیغمبرانه...معجزه دار ی و صد کتاب...
-
حضرت شهناز
شنبه 22 آبان 1395 17:38
ای ناب ترین شعر جهان چشم تو ایجاز مجنون شده ی خال لبت خواجه ی شیراز با تار دوتا زلف سیه برده قرارم کم زخمه بزن بر دل من حضرت شهناز #متین_اسماعیلی
-
به روزبه صباغ
شنبه 22 آبان 1395 17:35
بیا که اشک بریزد میان آغوشت دوباره بغض کند این سه تار خاموشت مقام راست بگردان شکسته قامت من بگو چگونه کنم لحظه ای فراموشت #متین_اسماعیلی
-
وسوسه
شنبه 22 آبان 1395 17:32
و تو از راه رسیدی که خدایم باشی تا اجابت شدن پاک دعایم باشی تازه آدم شده بودم که تو با گندم و سیب آمدی تا همه ی وسوسه هایم باشی #متین_اسماعیلی
-
شور میزند
شنبه 22 آبان 1395 01:16
دلم شورمیزند وقتی به گندم زاری که ته چشمهات گیسوان در باد پریشان کرده است می اندیشم کاش بدانی! این کبوتر قحطی زده آرام نخواهد گرفت در یخبندان فصلی که تکاندی اش در سینه ام کنار همین شومینه ی کهنسال که عاشق من است تارم را در دست میگیرم دلم شور میزند سرانگشتانم عقیم مانده از نوازش تو و زبانم از دوباره زادنت! کاش بدانی!...
-
آنیما
شنبه 22 آبان 1395 01:14
آنیمای سرگردان من معشوقه ی روزهای تنهاییم نقاب از چهره بردار تا خورشید از مشرق چشمهای تو طلوع کند و جهان را از قرن ها خواب تاریک بیدار آنیمای بازیگوش من روی انگشتانت پاورچین پاورچین دور بزن بچرخ برقص بگذار باد گیسوان طلایی تو را به آسمان آبی گره بزند شاید عاقبت روزی بخت من باز شود و پرستوهای آبستن شعر روی شاخه های...
-
پیله
شنبه 22 آبان 1395 01:12
گورستانیست در سرم از تمام خاطره های نیمه جان که هر روز باید بیرونشان بیاورم در آغوششان بگیرم برایشان اشک بریزم و دوباره به خاک بسپارمشان چگونه به قلب تو باز گردم؟ مگر هیچ پروانه ای دوباره به پیله اش باز خواهد گشت! بگو چقدر حواسم را پرت کنم از این گوشه به آن افق های دور دست که تویی؟ دلت که با من نباشد فرقی نمیکند تمام...
-
به غلط عاشق
شنبه 22 آبان 1395 01:09
شعری که نه! شکست مکررقلبی را به تصویر می کشم آرام و بی صدا وسوسه های باکره ی من تن عریانم را با بوسه های مرگ می آزارند دیگر هرگز متولد نخواهم شد جز درکالبد روسپی پرنده ای به غلط عاشق به غایت مذکر #متین اسماعیلی
-
پاییز
شنبه 22 آبان 1395 01:00
پاییز که همان پاییز است پس چرا بی تو این همه دلگیر بگو! نکند تنها آمده بودی پاییز را به کامم تلخ کنی و بروی؟ #متین_اسماعیلی
-
جاذبه
شنبه 22 آبان 1395 00:58
افتادن سیب اتفاق احمقانه ای بود نیوتن اگر تو را میدید خیلی پیش تر از اینها جاذبه را کشف کرده بود... #متین_اسماعیلی