شعر معاصر

شعر معاصر

اشعار متین اسماعیلی
شعر معاصر

شعر معاصر

اشعار متین اسماعیلی

شعری که چشمهاش به این در سپید شد...


شعری که چشمهاش به این در سپید شد

از بس نیامدی که غزل نا امید شد


دریا شدی سراب شدی تشنه ات شدم

تا آمدم که غرق شوم ناپدید شد


آن بره ای که در دل من عاشق تو بود

حالا بیا ببین که چه گرگی پلید شد


گفتی که آرزوت تمامش مسلم است

اما نیامدی و تمامش بعید شد


#متین_اسماعیلی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.