با من چه کرد چشم تو لیلای بی نقاب؟!
مست توام چو قمصر کاشان که از گلاب
مویت سیاه ، چون شب یلدای بخت من
چشمت قصیده ایست پر از بیت های ناب
بانوی شعر ، حرمت گندم نگاه دار
گیسو طلای شرقی از نسل آفتاب
تو نغمه های گم شده بر تارک سپید
من ، ماهی طلایی در چشمه ی شراب
اندوه عشق در غزل ناب حافظی
پیغمبرانه...معجزه دار ی و صد کتاب
فتح نگاه توست همه شعرهای من
در آسمان شعر من ، ای پنجه ی عقاب
آرام و رام... آهوی در بیشه ات منم
ای شیر شرزه باز به سویم دمی شتاب
آغوش باز کن که بمیرم برای تو
در بازوان مرمری تو روم به خواب
#متین_اسماعیلی